تقدیم تو بهترینم ...
می خواهم در آتش عشقم بسوزانمت
تو هر بار
ابراهیم وار
از قلبم می گریزی.
تو می گریزی و مرا به جرم تو !
بر دار می کشند...
اگر در زندگی در یك ترافیك سنگین گیر كردی نا امید نشو:
توی دنیا مردمی هستند كه رانندگی برای آنها یك امتیاز بزرگ است.
اگر یك روز بد در محل كارت داشته باشی:
به مردی فكر كن كه سالهاست بیكار است و شغلی ندارد
ممكنه قصه زود گذر بودن تعطیلات آخر هفته را بخوری:
به زنی فكر كن كه با تنگدستی وحشتناكی روزی دوازده ساعت ٬
هفت روز هفته را
كارمیكند تا فقط شكم فرزندانش را سیر كند
به معلولی فكر كن كه دوست دارد یكبار فرصت راه رفتن داشته باشد
وقتی كه روابط تو رو به تیرگی و بدی میگذارد و دچار یاس میشوی:
به انسانی فكر كن كه هرگز طعم دوست داشتن و مورد محبت واقع شدن
را نچشیده ممكنه كه احساس بیهودگی كنی و فكر كنی كه اصلا
برای چی زندگی میكنی
و بپرسی هدف من چیه؟
شكر گذار باش. در اینجا كسانی هستند كه عمرشان آنقدر كوتاه بوده كه فرصت
كافی برای زندگی كردن نداشتند.
وقتی متوجه موهایت كه تازه خاكستری شده در آینه میشوی:
به بیماری سرطانی فكر كن كه آرزو دارد كاش مویی داشت تا به آن رسیدگی كند.
به یاد داشته باش همه چیز میتواند بدتر هم باشد. ت
و میتوانستی یكی از آنها باشی
موفقیت تا زمانی پایان ندارد که انسان ناامید نباشد .
موفقیت بی انتهاست و انسانها نمی توانند مکان و زمانی برای آن تعیین کنند.
هیچگاه از رحمت خدا مایوس نشویم

هر نیمکت خالی می تواند جای تـــــــــو باشد
و اینجا چقدر نیمکت های خالی یاد تو را زنده می كنند ...!!!
شبي از پشت يك تنــهايي نمناك و باراني
تو را با لهجه ي گل هاي نيلوفر صدا كردم.
تمام شب براي با طراوت ماندن باغ قشنگ
آرزوهايت دعا كردم.
پس از يك جستجوي نقره اي در كوچه هاي
آبـي احسـاس تو را از بيـن گلـهايي كه در
تنهايي ام روييد با حسرت جدا كردم.
و تو در پاسخ آبي ترين موج تمناي دلم گفتي
دلم حيران و سرگردان چشمانيست رويايي
و من تنها براي ديدن زيبايي آن چشم تو را
در دشتي از تنهايي و حسرت رها كردم
همين بود آخرين حرفت و من بعد از عبور
تلخ و غمگينت حريم چشمهايم را به روي
اشكي از جنس غروب ساكت و نارنجي
خورشيد وا كردم
نميدانم چرا رفتي؟
نميدانم چرا شايد خطا كردم
و تو بي آنكه فكر غربت چشمان من باشي
نميدانم كجا؟
تا كي؟
براي چه؟
ولي رفتي و بعد از رفتنت....
باران چه معصومانه ميباريد
نميدانم چرا؟
شايد به رسم و عادت پروانگي مان باز
براي شـادي و خوشـبختي بـاغ قشنـگ
آرزوهايت دعا كردم
هر گاه در زير پايت صداي خش خش
برگ ها را احساس كردي...
هر گاه ميان ستارگان آسمان
تک ستاره اي خاموش ديدي ...
براي يك بار در گوشه اي از ذهن
نه با زبان بلكه از ته قلب بگو:
یادش بخير......
افلاطون می گه : اگه با دلت چیزی یا کسی رو دوست داری زیاد جدی نگیرش
چون ارزشی نداره، چون کار دل دوست داشتنه، مثل کار چشم که دیدنه، اما اگه
یه روز با عقلت کسی رو دوست داشتی، اگه عقلت عاشق شد، بدون که داری
چیزی رو تجربه می کنی که اسمش عشق واقعیه .
به آغوش تو محتاجم برای حس آرامش ..
برای زندگی با تو پر از شوقم ! پر از خواهش ..
به دستای تو محتاجم برای لمس خوشبختی ..
واسه تسکینه قلبی که براش عادت شده سختی ..
به چشمای تو محتاجم واسه تعبیر این رویا ..
که بازم میشه عاشق شد تو این بی رحمی دنیا ..
به لبخند تو محتاجم که تنها دلخوشیم باشه ..
بذار دنیای بی روحم به لبخند تو زیبا شه ..
به تو محتاجم و باید پناه هق هقم باشی ..
همیشه آرزوم بوده که روزی عاشقم باشی ..
خوبی سعید جونم
جات خالی دیروز پاتختی ابی بود خیلی خیلی خوش گذشت
مجید داره بارو و بنه خودشو می جمه که بره تهرون
فردا ابی با زنش میاد خونه کاش تو هم اینجا بودی
پریس هم مسابقه داره کردستان دعا کن اول بشه اونم داره وسایلاشو می جمه .